رمان: گناهکار
نویسنده: فرشته ۲۷
خلاصه: گناهکار قصهٔ ما یه مرده... آرشام... مردی که بهظاهر خودش رو گناهکار نمیدونه... ولی... حرفهاش چیه؟ زورگیری؟! باجگیری؟! کلاهبرداری؟! یا... گناهش خلافه یا خلافش گناه؟ شاید هم هردو... گناهکار قصهٔ ما دل داره؟! وجدان داره؟! من که میگم داره... ولی اگر دل داره و وجدان حالیشه پس چرا شد گناهکار؟! چی شد که آرشام این مسیر رو تو زندگیش انتخاب کرد و تهش رسید به اینجا که این اسم شد لقبش؟! لقبی که خودش به خودش داد ولی کسی جرأت نداشت اونو گناهکار بخونه... این قصه از کجا شروع شد؟! شاید از اونجایی که آرشام فهمید توی این دنیای بزرگ بین این آدمای دوراندیش و ظاهربین یا باید درنده باشی یا بذاری اونا تو رو بدرن... آرشام توی زندگیش یک هدف داره... هدفی که براش بینهایت مهمه... خیلیها رو برای رسیدن به این هدف از سر راهش بر میداره... آیا عشق به سراغش میاد؟! مردی که حتی از اسمش هم فراریه... کسی که همیشه به عشق پشت پا زده و اون رو مزاحم تو کارش میدونه میتونه عاشق بشه؟! دلارام دختری پر از شور و احساس... درست نقطهٔ مقابل مردی سرسخت از جنس غرور... این دختر چهطور وارد زندگی آرشام میشه؟! از راه عشق یا... دختری که به هیچعنوان حاضر نیست تو زندگیش حرف زور بشنوه و همیشه با زبون تند و تیزش از خودش دفاع میکنه... دختری که نترس نیست ولی لفظ قوی داره... و اما شغل گناهکار ما چیه؟ به گناهش مربوطه؟ خودش همیشه میگه: اسمم گناهکار... رسمم تباهکار...