رمان: شاه شطرنج نویسنده: پگاه خلاصه: گیرم که باختهام! اما کسی جرأت ندارد به من دست بزند یا از صفحۀ بازی بیرونم بیندازد. شوخی که نیست، من شاه شطرنجم! تخریب میکنم آنچه را که نمیتوانم بابمیلم بسازم. آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم.